http://persianpoetry.blogfa.com

دختر حافظ کجایی آفتاب آورده ام/ شهراد میدری

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

دختر حافظ! کجایی؟ آفتاب آورده‌ام

زیرِ باران کوزه بر دوشم شراب آورده‌ام

خانه‌های خشتی و پرچین دورش سروِ ناز

شهر شیراز است یا من رو به خواب آورده‌ام؟

بس که ماندم پشتِ در، کوبه صدایش شد بلند

بازکن در را که شوقِ بی‌حساب آورده‌ام...

شهراد مِيْدَرى

»» ادامه شعر...

نازنین خاتون من به به صفا آورده ای/ شهراد میدری

 

نازنین خاتونِ من، به! به! صفا آورده‌ای

ای عجب که بعدِ عمری رو به ما آورده‌ای

گرچه دیر اما چه خوشحالم که با این آمدن

رسمِ دیرینِ محبت را بجا آورده‌ای

ذوق و شوقِ رقص در سبک و سیاقِ ساقِ توست

خوش خرامان، سینه لرزان، عشوه‌ها آورده‌ای

گیسوانت برگِ زیتون، چشم‌هایت شاه‌بلوط

این‌همه زیبا شدن را از کجا آورده‌ای...

شهراد مِیْدَری

»» ادامه شعر...

دختر خیام یک جرعه شرابم می دهی/ شهراد میدری

 

ﺩﺧﺘﺮ خیام!

ﯾﮏ ﺟُﺮﻋﻪ ﺷﺮﺍﺑﻢ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯽ؟

ﺩﺯﺩﮐﯽ ﺑﺎﺑﺎ نفهمد

ﺷﻌﺮِ ﻧﺎﺑﻢ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯽ؟

ﻣﺎﻧﺪﻩ‌ﺍﻡ ﭘُﺸﺖِ ﺩﺭِ ﭼﻮﺑﯽ،

«ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯽ» ﺑﮕﻮ

ﺗﺸﻨﻪ هستم!

ﺍﺯ ﺳﻔﺎﻝِ ﮐﻮﺯﻩ ﺁﺑﻢ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯽ؟

ﺗﺎ ﻧﻠﺮﺯﻡ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ این‌ها

ﺩﺭ ﺷﺐِ ﻣﻮﻫﺎﯼِ ﺗﻮ

ﺍﺯ ﺩﻭ ﭼﺸﻢِ ﺭﻭﺷﻦِ ﺧﻮﺩ...

شهراد‌ مِيْدَرى

متن کامل شعر در ادامه... ↓

»» ادامه شعر...

شب است و پشت شیشه نم نمی دارد خیال تو/ شهراد میدری

 

شب است و پُشتِ شیشه نَم‌نَمی دارد

خیالِ تُو

پِچ وُ پِچ‌هایِ گُنگ وُ مبهمی دارد

خیالِ تُو

نمی‌دانم چه می‌گوید به‌گوشِ پنجره با بُغض

ولی ناگفته می‌دانم، غمی دارد

خیالِ تُو

زده سنجاقی از پروانه بر گلبرگِ گیسویش...

شهراد‌ میدری

متن کامل شعر در ادامه... ↓

»» ادامه شعر...

آه... مرغ سحر از میهنم ایران چه خبر/ شهراد میدری

 

آه... مرغِ سحر! از میهنم ایران چه خبر؟

خوش‌خبر باشی از آن بیشه‌یِ شیران چه خبر؟

پایتختِ وطنم حال و هوایش خوب است؟

از «طِ» دسته برافتاده‌یِ تهران چه خبر؟

خانی‌آباد و ری و سَنگِلَج و چاله‌حصار

از جوادیه و دروازه‌شمیران چه خبر؟

راستی! جاده‌یِ چالوس هنوزم ابری است؟

از شمال و مه و از جنگلِ گیلان چه خبر...

شهراد میدری

»» ادامه شعر...