http://persianpoetry.blogfa.com

چگونه رود می رود به سمت بیکرانه ها/ نجمه زارع

 

چگونه رود می رود به سمت بیکرانه‌ها

که ابر گریه می کند برای رودخانه‌ها

پرنده غافل است از اینکه تندباد می‌رسد

وگرنه باز هم بنا نمی شد آشیانه‌ها

و اینچنین که اینهمه زِ عشق رنج می‌برند

مرا غمِ تو می کِشد در آتش بهانه‌ها

چراغ و چشمِ آسمان ! ستاره ها تو ! ماه تو !

پس از تو تار می شود شب ِ تمامِ خانه ها

اگرچه زخم می زنی ولی ترا نوشته اند

به روی صفحه دلم خطوطِ تازیانه ها

خلاصه بر درخت دل تو باید آشیان کنی

وگرنه می سپارمش به دست موریانه ها

نجمه زارع

شاعری از قلب ایران= استان فارس/کازرون

سلام دنیا : آذر 61 - بدرود دنیا : شهریور 84

به یک پلک تو می‌ بخشم تمام روز و شب‌ ها را/ نجمه زارع

 

به یک پلک تو می‌ بخشم تمام روز و شب‌ها را

که تسکین می‌دهد چشمت غم جانسوز تب‌ها را

بخوان! با لهجه‌ات حسی عجیب و مشترک دارم

فضا را یک‌ نفس پُر کن به هم نگذار لب‌ها را

به دست آور دلِ من را چه کارت با دلِ مردم

تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها را

دلیلِ دل‌ خوشی‌هایم، چه بُغرنج است دنیایم

چرا باید چنین باشد؟ نمی‌فهمم سبب‌ها را

بیا این‌ بار شعرم را به آداب تو می‌گویم

که دارم یاد می‌گیرم زبان با ادب‌ها را

غروب سرد بعد از تو، چه دلگیر است ای عابر!

برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقب‌ها را

نجمه زارع

شاعری از قلب ایران= استان فارس/کازرون

سلام دنیا : آذر 61 بدرود دنیا : شهریور 84

http://persianpoetry.blogfa.com/category/116/48

نپرس حال مرا تا غزل به لب دارم/ نجمه زارع

 

نپرس حال مرا تا غزل به‌لب دارم

خودت بفهم که حالم بد است و تب دارم


فقط بگو لقب "شاعری" به من ندهند

بگو که من دل خونی از این لقب دارم


و بی‌تو این همه شعری که هیچ می‌ارزند

و بی‌تو دفتر شعری که بی‌سبب دارم

ببین به چشم خودت، بی‌تو سرد و متروک است

همیشه خانه‌ی عشقی که آن عقب دارم


تو چند ساله شدی؟ آه...! چند ساله شدم؟

کجا دگر خبر از سال و ماه و شب دارم؟


بیا و این دم آخر کنار چشمم باش

مباد بی‌تو بمیرم چقدر تب دارم

نجمه زارع

http://persianpoetry.blogfa.com/category/116/48

نوشته‌ام به دلِ شعرهای غیرمُجاز/ نجمه زارع

 

نوشته‌ام به دلِ شعرهای غیرمُجاز

که دوست دارمت ای آشنای غیرمُجاز

هوا بد است، بِکِش شیشه‌ حسادت را

که دور باشد از این‌جا هوای غیرمُجاز

به کوچه پا نگذاریم تا نفرمایند:

جدا شوند زِ هم این دو تای غیرمُجاز

دل است، من به تو تجویز می‌کنم ،دیگر

مباد پُک بزنی بر دوای غیرمُجاز

ترا نگاه کنم هرچه روز تعطیل است

مرا ببر به همین سینمای غیرمُجاز

تو ! صحنه‌های رمانتیک و جمله‌های قشنگ

که حفظ کرده‌ای از فیلم‌های غیرمُجاز

زبان به کام بگیر و شبیه مردم باش

مباد دم بزنی از خدای غیرمُجاز

نجمه زارع

شاعری از قلب ایران= استان فارس/کازرون

سلام دنیا : آذر 61 بدرود دنیا : شهریور 84

خبر به دور ترین نقطه جهان برسد ... ( نجمه زارع )

 

خبر به دور ترین نقطه جهان برسد

نخواست او به من خسته بی‌گمان برسد



شکنجه بیشتر از این‌؟ که پیش چشم خودت‌

کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد



چه می‌کنی‌، اگر او را که خواستی یک عمر

به راحتی کسی از راه ناگهان برسد



رها کنی‌، برود، از دلت جدا باشد

به آن‌ که دوست‌تَرَش داشته‌، به آن برسد



رها کنی‌، بروند و دو تا پرنده شوند

خبر به دور ترین نقطة جهان برسد



گلایه‌ای نکنی‌، بغض خویش را بخوری‌

که هق‌هق تو مبادا به گوششان برسد



خدا کند که‌... نه‌! نفرین نمی‌کنم‌، نکند

به او، که عاشق او بوده‌ام‌، زیان برسد



خدا کند فقط این عشق از سرم برود

خدا کند که فقط زود آن زمان برسد

نجمه زارع

شاعری از قلب ایران= استان فارس/کازرون

سلام دنیا : آذر 61 بدرود دنیا : شهریور 84

http://persianpoetry.blogfa.com

وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست/ نجمه زارع

 

وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست

عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست

ناگهان دریا تو را دیدم حواسم پرت شد

کوزه‌ام بی‌اختیار افتاد از دستم شکست

در دلم فریاد زد فرهادِ و کوهستان شنید

هی صدا در کوه، هی من عاشقت هستم شکست

بعد تو آیینه‌هایِ شعر سنگم می‌زنند

دل به هر آیینه هر آیینه‌ای بستم شکست

عشق زانو زد غرور گام‌هایم خرد شد

قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست

وقتی از چشم تو افتادم نمی‌دانم چه شد

پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست

نجمه زارع

شاعری از قلب ایران= استان فارس/کازرون

سلام دنیا: آذر 61 بدرود دنیا: شهریور 84

http://persianpoetry.blogfa.com/category/116/48