چگونه رود می رود به سمت بیکرانه ها/ نجمه زارع
چگونه رود می رود به سمت بیکرانهها
که ابر گریه می کند برای رودخانهها
پرنده غافل است از اینکه تندباد میرسد
وگرنه باز هم بنا نمی شد آشیانهها
و اینچنین که اینهمه زِ عشق رنج میبرند
مرا غمِ تو می کِشد در آتش بهانهها
چراغ و چشمِ آسمان ! ستاره ها تو ! ماه تو !
پس از تو تار می شود شب ِ تمامِ خانه ها
اگرچه زخم می زنی ولی ترا نوشته اند
به روی صفحه دلم خطوطِ تازیانه ها
خلاصه بر درخت دل تو باید آشیان کنی
وگرنه می سپارمش به دست موریانه ها
نجمه زارع
شاعری از قلب ایران= استان فارس/کازرون
سلام دنیا : آذر 61 - بدرود دنیا : شهریور 84