تو سرو جویباری تو لاله بهاری/ فرخی سیستانی

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

ای صورت بهشتی در صُدره بهایی

هرگز مباد روزی از تو مرا جدایی

تو سرو جویباری، تو لاله بهاری

تو یار غم‌گساری، تو حور دلربایی

شیرین‌تر از امیدی واندر دلم امیدی

نیکوتر از هوایی اندر سرم هوایی

خرّم‌تر از بهاری، زیباتر از نگاری

چابک‌تر از تَذَروی، فرخ‌تر از هُمایی

در دل به‌جای عقلی، در تن به جای جانی

در سر به‌جای هوشی، در چشم روشنایی

سرو و مهت نخوانم، خوانم چرا نخوانم

هم ماه با کلاهی، هم سرو با قبایی

ماهی به روی لیکن ماه سخن نیوشی

سروی به قد و لیکن سرو سخن‌سرایی

از جمع خوب‌‍‌رویان من خاص مر تو رایم

شاید که من تو رایم زیرا که تو مرایی

من مر تو را پسندم تو مر مرا پسندی...

فرخی سیستانی

ادامه نوشته...

اگر چه در ره هستی هزار دشواری ست/ پروین اعتصامی

اگر چه در ره هستی هزار دشواری‌ست

چو پر کاه پریدن ز جا سبکساری‌ست

به پات رشته فکنده است روزگار و هنوز

نه آگهی تو که این رشته‌ی گرفتاری‌ست

به گرگ مردمی آموزی و نمی‌دانی

که گرگ را ز ازل پیشه مردم آزاری‌ست...

پروین اعتصامی

ادامه نوشته...

یکی پرسید از سقراط کز مردن چه خواندستی/ پروین اعتصامی

یکی پرسید از سقراط کز مردن چه خواندستی

بگفت ای بی‌خبر، مرگ از چه نامی زندگانی را

اگر زین خاکدان پست روزی بر پری بینی

که گردون‌ها و گیتی‌هاست ملک آن جهانی را

چراغ روشن جان را مکن در حِصْن تن پنهان

مپیچ اندر میان خرقه، این یاقوت کانی را

مَخُسب آسوده ای برنا که اندر نوبت پیری

به حسرت یاد خواهی کرد ایام جوانی را

به چشم معرفت در راه بین آنگاه سالک شو

که خواب آلوده نتوان یافت عمر جاودانی را...

پروین اعتصامی/ قصیده

ادامه نوشته...

در خانه شحنه خفته و دزدان به کوی و بام/ پروین اعتصامی

در خانه شحنه خفته و دزدان به کوی و بام

ره دیو لاخ و قافله بی مقصد و مرام

گر عاقلی، چرا بردت توسن هوی

ور مردمی، چگونه شدستی به دیو رام

کس را نماند از تک این خنگ بادپای

پا در رکاب و سر به تن و دست در لگام

در خانه گر که هیچ نداری شگفت نیست

کالات می‌برند و تو خوابیده‌ای مدام...

پروین اعتصامی

ادامه نوشته...

چون آسمان کند کمر کینه استوار/ صائب تبریزی

چون آسمان کند کمر کینه استوار

کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار

خون شفق ز پنجه خورشید می‌چکد

از بس گلوی تشنه‌لبان را دهد فشار

در چاه سرنگون فکند ماه مصر را

یعقوب را سفید کند چشم انتظار

پور ابوتراب جگر گوشۀ رسول

طفلی که بود گیسوی پیغمبرش مهار...

منسوب به صائب تبریزی

ادامه نوشته...