http://persianpoetry.blogfa.com

شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد/ حامد عسکری

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

شانه‌ات را دیر آوردی سرم را باد بُرد

خشت‌خشت و آجر‌آجر پیکرم را باد بُرد

من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند

نیمم آتش سوخت، نیم دیگرم را باد بُرد

از غزل‌هایم فقط خاکستری مانده بجا

بیت‌های روشن و شعله‌ورم را باد بُرد

با همین نیمه، همین معمولی ساده بساز

دیر آمدی، نیمه عاشق‌ترم را باد بُرد

بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت

وانشد، بدتر از آن، بال و پرم را باد بُرد

حامد عسکری

http://persianpoetry.blogfa.com/category/102/51

خسته از این روزهای تلخ و مسموم و غریب/ حامد عسکری

 

شانه

خسته از این روزهای تلخ و مسموم و غریب

یک نفر احوال می پرسد مرا آن هم غم است

تو دو شانه داری و اندوه انبوه مرا

فرش پانصد شانه تبریز هم باشد کم است

حامد عسکری

http://persianpoetry.blogfa.com/category/102/51

گیسوانت را بیاور شانه پیدا می شود/ حامد عسکری

 

گیسوانت را بیاور، شانه پیدا می‌شود

بغض داری؟ شانه مردانه پیدا می‌شود

امتحان کن! ساده و معصوم لبخندی بزن

تا ببینی باز هم دیوانه پیدا می‌شود

من اسیر عابر این کوچه پاییزی‌ام

ورنه هرجایی که آب و دانه پیدا می‌شود

عصر پاییزی زیبایی ست، لبخندی بزن

یک، دو فنجان چای در این خانه پیدا می‌شود

حامد عسکری

مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست/ حامد عسکری

 

مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست

هفت قرنی است در این مصر فراوانی نیست

به زلیخا بنویسید نیاید بازار

این سفر یوسف این قافله کنعانی نیست

حال این ماهی افتاده به این برکۀ خشک

حال حبسیه نویسی است که زندانی نیست

چشم قاجار کسی دید و نلرزید دلش

بشنوید از من بی‌چشم که کرمانی نیست

با لبی تشنه و... بی بسمل و ... چاقویی کُند

ما که رفتیم ولی رسم مسلمانی نیست

عشق رازی‌ست به اندازه آغوش خدا

عشق آن‌گونه که می‌دانم و می‌دانی نیست

حامد عسکری

ﻫﺮﭼﻪ ﺑﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻦ ﺁﺷﻨﺎ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ/ حامد عسکری

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

ﻫﺮﭼﻪ ﺑﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻦ ﺁﺷﻨﺎﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﯼ

ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺳﺮ می‌زﻧﯽ ﻭ ﺑﯽﻭﻓﺎﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﯼ

ﻫﺮﭼﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺑﮕﺬﺭﺩ

ﻣﻦ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥﺗﺮ، ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﯽﺍﻋﺘﻨﺎﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﯼ

ﻣﻦ ﮐﻪ ﺧﺮﺩ ﻭ ﺧﺎﮐﺸﯿﺮﻡ ﺍﯾﻦ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺑﻬﺎﺭ

ﺳﺒﺰﺗﺮ ﻣﯽﺑﺎﻟﯽ ﻭ ﺑﺎﻻﺑﻼﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﯼ

ﻣﺜﻞ ﺑﯿﺪﯼ ﺯﻟﻒﻫﺎ ﺭﺍ ﺭﯾﺨﺘﯽ ﺑﺮ ﺷﺎﻧﻪﻫﺎ

ﮔﺎﻩ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﺑﺎﺷﯽ ﺭﻫﺎﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﯼ

ﻋﺸﻖ ﻗﻠﯿﺎﻧﯽ اﺳﺖ ﺑﺎ ﻃﻌﻢ ﺧﻮﺵ ﻧﻌﻨﺎ ﺩﻭﺳﯿﺐ

ﻣﯽﮐﺸﯽ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﺎﺷﯽ، ﻣﺒﺘﻼﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﯼ

ﯾﺎ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﻦ ﻣﯽﺁﯾﯽ ﭼﺘﺮ ﻭ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺑﯿﺎﺭ

ﯾﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭِ ﻣﻦِ ﺍﺑﺮﯼ ﻧﯿﺎ، ﺗﺮ می‌شوی

حامد عسکری

http://persianpoetry.blogfa.com/category/102/51

نشسته در حیاط و ظرف چینـی روی زانویش/ حامد عسکری

 

نشسته در حیاط و ظرف چینی روی زانویش

اناری بر لبش گُل کرده سنجاقی به گیسویش

قناری‌های این اطراف را بی بال و پر کرده

صدای نازک برخورد چینی با النگویش

مضاعف می‌کند زیبایی‌اش را گوشوار آن‌سان

که در باغی درختی مهربان را آلبالویش...

حامد عسکری

»» ادامه شعر...