بگذار گنجشک‌ های خرد  در آفتاب مه‌ آلود بعد از ظهر زمستان/ سلمان هراتی

بگذار

گنجشک‌های خرد

در آفتاب مه‌آلود

بعد از ظهر زمستان

به تعبیر بهار بنشینند

و گل‌های گلخانه

در حرارت وِلرم والر

به پیشواز بهار مصنوعی بشکفند

سلام بر آنان

که در پنهان خویش

بهاری برای شکفتن دارند

و می‌دانند

هیاهوی گنجشک‌های حقیر

ربطی با بهار ندارد

حتی کنایه‌وار

بهار غنچه‌ی سبزی است

که مثل لبخند باید

بر لب انسان بشکفد

بشقاب‌های کوچک سبزه

تنها یک «سین»

به «سین»های ناقص سفره می‌افزایند

بهار کی می‌تواند

این همه بی‌معنی باشد؟

بهار آن است که خود ببوید

نه آنکه تقویم بگوید!

سلمان هراتی

کاش می شد که پریشان تو باشم/ سلمان هراتی

کاش! می‌شد که پریشانِ تو باشم

یا نباشم یا اَز آنِ تو باشم

تو چنان ابرِ طربناک بباری

من همه تشنه‌ی بارانِ تو باشم

در افق‌های تماشایِ نگاهت

سبزی باغ و بهارانِ تو باشم

تا درآیی و گلی را بگزینی

من همان غنچه‌ی خندانِ تو باشم

چون که فردا شد و خورشید کدر شد

من هم از جمله شهیدانِ تو باشم

تا نفس هست و قفس هست، الهی!

منِ شوریده غزل‌خوانِ تو باشم

سلمان هراتی

لنگرود/ ارباستان / 1364

http://persianpoetry.blogfa.com/category/157/64

وقتی که آفتاب از تپه‌ ها دمید.../ لک لک سپید/ سلمان هراتی

لک لک سپید

وقتی که آفتاب

از تپه‌ها دمید

روی درخت رفت

یک لک لک سفید

خوشحال و پرامید

آن لک لک قشنگ

فریاد کرد و گفت:

ای صبح سرخ رنگ‌!

از کوه‌های سبز

از راه‌های دور

از درّه‌های نور

وقتی می آمدی

از سبزه زارها

آیا ندیده ای

فصل بهار را؟

سلمان هراتی

http://persianpoetry.blogfa.com/category/157/64

دلم گرفته از اين روزها دلم تنگ است/ سلمان هراتی

دلم گرفته از اين روزها دلم تنگ است

ميان ما و رسيدن هزار فرسنگ است

مرا گشايش چندين دريچه کافی نيست

هزار عرصه برای پريدنم تنگ است

اسير خاکم و پرواز سرنوشتم بود

فرو پريدن و در خاک بودنم ننگ است...

سلمان هراتی

ادامه نوشته...

بی تو هوای خانه ما سرد می شود .../ سلمان هراتی

ای عشق

بی تو هوای خانه ما سرد می شود

برگِ درختِ باورِ ما زرد می شود

شب بی تو روی صبح نمی بيند ای دريغ !

خورشيد بی تو منجمد و سرد می شود

زيباترين بهانه در اينجا حضور توست

ور نه زمين هوایی و ولگرد می شود

در غيبت بهار درخت از چه بشکفد ؟!

باران که نيست باغچه دلسرد می شود

امکان هر ترانه تویی ای ملايمت !

ورنه ترانه زمزمۀ درد می شود

سلمان هراتی

(اول فروردین ۱۳۳۸در روستای مرزدشت تنکابن - نهم آبان ۱۳۶۵)

http://persianpoetry.blogfa.com/category/157/64