در دلم یادی از آن رُخسار زیبا مانده است/ ابوالحسن ورزی
در دلم یادی از آن رُخسار زیبا مانده است
پرتوی از او در این آیینه پیدا مانده است
هیچ دانی چیست این سرخی که در چشم من است؟
آتشی کز کاروان اشک بر جا مانده است
در نگاه گاهگاهت شعله ای دید از هَوس
گر به چشم حسرتم برق تمنا مانده است...
ابوالحسن ورزی
تهران 1373 - 1293