از فغان و ناله کاری برنخاست/ رشید یاسمی
از فغان و ناله کاری برنخاست
چون نبود آتش شراری برنخاست
سست شد پای طلب در کوه سخت
وز بُن سنگی شکاری برنخاست
شد ز دستم کار و کاری بِه نشد
پُشت من بشکست و باری برنخاست
رشید یاسمی
متن کامل شعر در ادامه... ↓
از فغان و ناله کاری برنخاست
چون نبود آتش شراری برنخاست
سست شد پای طلب در کوه سخت
وز بُن سنگی شکاری برنخاست
شد ز دستم کار و کاری بِه نشد
پُشت من بشکست و باری برنخاست
رشید یاسمی
متن کامل شعر در ادامه... ↓
بادْ گر از جانبِ مُشکوی توست
مُشکساست
خاک گر از راه سر کوی توست
کیمیاست
رنگِ گُل سرخ و شمیم نسیم
ای ندیم!
گر نه ز رخسار و گل روی توست
از کجاست...
رشید یاسمی
ای خوش آن ساعت که آن گل رخ به بازاری رود
تا ز شرمش هر گلی در سایه خاری رود
بی سخن سرمست گشتم از لب میگون او
تا چه بینم بر آن لب یاد گفتاری رود...
رشید یاسمی
روزگاری خویش را چون مرکزی پنداشتم
عالَمی چون دایره پابند خویش انگاشتم
مزرعی بی مدعی دیدم جهان را و اندرو
تخم های گونه گون از آرزو ها کاشتم...
رشید یاسمی
سنگ قبر
نسیم آسا ازین صحرا گذشتیم
سبک رفتار و بی پروا گذشتیم
به پای کوشش از دیروز و امروز
گذر کردیم و از فردا گذشتیم
کنون در کوی ناپیدا خرامیم
چو از این صورت پیدا گذشتیم
رشید از ما مجو نام و نشانی
که از سر منزل عنقا گذشتیم
رشید یاسمی