http://persianpoetry.blogfa.com

صبح چو انوار سرافکنده زد/ نیما یوشیج / مثنوی

 

مفسده‌ی گل

صبح چو انوار سرافکنده زد

گل به دم باد وزان خنده زد

چهره برافروخت چو اختر به دشت

وز در دل‌ها به فسون می‌گذشت

زآنچه به هر جای به غمزه ربود

بار نخستین دل پروانه بود...

نیما یوشیج / مثنوی

»» ادامه شعر...

گفتی ثنای شاه ولایت نکرده ام/ نیما یوشیج

 

گفتی ثنای شاه ولایت نکرده‌ام

بیرون ز هر ستایش و حد ثنا علی است

چونش ثنا کنم که ثنا کرده‌ی خداست

هرچند چون غُلات نگویم: خدا علی است

شاهان بسی به حوصله دارند مرتبت

لیکن چو نیک درنگری پادشا علی است...

نیما یوشیج

»» ادامه شعر...

آنچه شنیدید ز خود یا ز غیر/ نیما یوشیج

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

آنچه شنیدید زِ خود یا زِ غیر

وآنچه بکردند زِ شَرّ وُ زِ خیر

بود کم ار مدت آن یا مَدید

عارضه‌ای بود که شد ناپدید

و آنچه بجا مانده بهای دل است

کان همه افسانه‌ی بی‌حاصل است.!.

نیما یوشیج/ گزیده کوتاه

متن کامل شعر در لینک زیر...

http://persianpoetry.blogfa.com/post/33

خوانند بلندتر خروسان  آی آمد صبح، خنده بر لب/ نیما یوشیج

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

خوانند بلندتر خروسان:

آی- آمد صبح، خنده بر لب.

بر باد دِهِ ستیزه‌یِ شب.

از هم گُسَلِ فسانه‌یِ هول،

پیوند نِهِ قطارِ ایّام،

تا بر سرِ این غبارِ جنبنده

بنیانِ دگر کند.

تا در دلِ این ستیزه‌جو طوفان

طوفانِ دگر کند.

آی آمد صبح! چست‌وچالاک

با رقصِ لطیفِ قرمزی‌هاش،

از قلّه‌یِ کوه‌های غمناک

از گوشه‌یِ دشت‌های بس دور،

آی آمد صبح! تا که از خاک

اندوده‌یِ تیرگی کند پاک

وآلوده‌یِ تیرگی بشوید،

آسوده پَرنده‌ای زَند پَر...

نیما یوشیج/ گزیده انتخابی

ققنوس مرغ خوش‌خوان آوازۀ جهان/ نیما یوشیج

 

ققنوس مرغِ خوش‌خوان،

آوازۀ جهان

آواره مانده از وزش بادهای

سرد،

بر شاخ خیزران،

بنشسته است فرد.

بر گرد او هر سر شاخی پرندگان...

نیما یوشیج

بهمن ۱۳۱۶

»» ادامه شعر...