http://persianpoetry.blogfa.com

ز شیرین کاری من بیستون آباد می گردد/ حزین لاهیجی

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

ز شیرین‌کاری من بیستون آباد می‌گردد

قلم در پنجهٔ من تیشۀ فرهاد می‌گردد

صبا بفرست اگر مکتوب و قاصد نیست رسم تو

به بوی التفاتی خاطر ما شاد می‌گردد

هوا را گر چنین می‌پرورد نفس هوش پیشه

جهان پروانه‌ی ما، آسیای باد می‌گردد

حزین لاهیجی

حق را بطلب مسجد و میخانه کدام است/ حزین لاهیجی

 

حق را بطلب مسجد و میخانه کدام است؟

از باده بگو، شیشه و پیمانه کدام است

محرابِ دل آن جلوه‌ی آغوش فریب است

نشناخته‌ام کعبه و بتخانه کدام است

بند از مژه برداشت خیال رخ ساقی

ای ابر ببین، گریه‌ی مستانه کدام است...

حزین لاهیجی

»» ادامه شعر...

ناليدن بلبل ز نوآموزی عشق است/ حزين لاهيجی

 

ناليدن بلبل ز نوآموزی عشق است

هرگز نشنيديم ز پروانه صدايی!

حزين لاهيجی

http://persianpoetry.blogfa.com/category/159/33

فروزان کن ز رخ کاشانه ای چند/ حزین لاهیجی

 

فُروزان کن ز رُخ کاشانه ای چند

بسوزان ! شمع من ! پروانه ای چند

فُغانم گوش کن امشب که فردا

ز من خواهی شنید افسانه ای چند

خُماری نیست خون عاشقان را

سرت گَردم، بکَش پیمانه ای چند

به هر دفتر ز کلک آتش آلود

ز ما مانده است آتشخانه ای چند

حزین ! از فوت فرصت با صد افسوس

کشیدم آهِ بی تابانه ای چند

حزین لاهیجی

http://persianpoetry.blogfa.com/category/159/33

گاهي به نگاهي دلِ ما شاد نكردی/ حزین لاهیجی

 

گاهی به نگاهی دلِ ما شاد نكردی

حيف از تو كه ويرانه‌ ای آباد نكردی

صد بار ز گلزار، خزان آمد و گل رفت

وين مرغ اسير از قفس آزاد نكردی

ای خسروِ شيرين‌ دهنان ! اين نه وفا بود

يك ره‌ گذری جانب فرهاد نكردی

بسيار مبال ای شجر وادیِ ايمن !

يك جلوه چو آن حُسنِ خداداد نكردی

بايد ز تو آموخت حزين رشك محبّت

لبريزِ فغان بودی و فرياد نكردی

حزین لاهیجی

http://persianpoetry.blogfa.com/category/159/33

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد/ حزین لاهیجی

 

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد

در دام مانده باشد صیاد رفته باشد

آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله

در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد

امشب صدای تیشه از بیستون نیامد

شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد

خونش به تیغ حسرت یا رب ! حلال بادا

صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد

از آه دردناکی سازم خبر دلت را

وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد

رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت

با صد امیدواری ناشاد رفته باشد

شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی

گر مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد

پر شور از حزین است امروز کوه و صحرا

مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد

حزین لاهیجی

http://persianpoetry.blogfa.com/category/159/33