http://persianpoetry.blogfa.com

فردا چرا هم امروز کاری بکن که باید/ مهدی اخوان ثالث

 

هم امروز

فردا چرا؟ هم امروز كاری بكن كه بايد

شايد برايت ای مرد، فردا دگر نيايد

با عزم جزم و بی‌شک اكنون بتاز خوش تک

هم بر اگر تُفو كن، هم كاشكی و شايد

بی‌ترس و آشكارا، بشكاف سنگ خارا

ور مخفی‌ست كارت، بپا كسی نپايد...

مهدی اخوان ثالث

مرجع و مدخل شعر فارسی (Persian Poetry)

»» ادامه شعر...

هر شکستی قصه ای دارد صدایی نیز/ مهدی اخوان ثالث

 

صورت نقل و خبر دارد ولی بر تن

تيغ زهرآغشته پوشد، نيشتر پيچد

رشته‌ی رنج است و جا دارد اگر دردش

بيشتر در زخم‌های ريش‌تر پيچد

و از اينجا باز

پرتویی ديگر به روی شاتقی می‌تافت

حال و قالش باز ديگر بار

آب و تاب جزم و جد می‌‌یافت

" آری، آری، گفته‌ام، اينجا

ماجراها گونه‌گون و رنگ‌وارنگ است.

راه‌ها بن بست

عرصه‌ها تنگ است.

هر شكستی قصه‌ای دارد صدایی نيز...

مهدی اخوان ثالث

»» ادامه شعر...

باز آیینه‌ی خورشید از آن اوج بلند/مهدی اخوان ثالث

 

نغمه‌ی همدرد

باز آیینه‌ی خورشید از آن اوج بلند

راست بر سنگ غروب آمد و آهسته شکست

شب رسید از ره و آن آینه‌ی خُرد شده

شد پراکنده و در دامن افلاک نشست

تشنه‌ام امشب، اگر باز...

مهدی اخوان‌ثالث

»» ادامه شعر...

موج‌ها خوابیده‌اند آرام و رام/ اخوان ثالث/ كاوه یا اسكندر

 

كاوه یا اسكندر؟

موج‌ها خوابیده‌اند،

آرام و رام

طبل توفان از نوا افتاده است

چشمه‌های شعله‌ور خشکیده‌اند

آب‌ها از آسیا افتاده است

در مزار آباد شهرِ بی‌تپش

وایِ جغدی هم نمی‌آید به گوش

دردمندان بی‌خروش و بی‌فغان

خشم‌ناکان بی‌فغان و بی‌خروش

آه‌...ها در سینه‌ها گم کرده راه

مرغکان سرشان به زیر بال‌ها

در سکوتِ جاودان مدفون شده‌ست

هرچه غوغا بود و قیل و قال‌ها

آب‌ها از آسیا افتاده است...

مهدی اخوان ثالث

»» ادامه شعر...

ز ظلمت رمیده خبر می‌دهد/ اخوان ثالث/ م.امید

 

شهاب‌ها و شب

ز ظلمتِ رمیده خبر می‌دهد سحر

شب رفت و با سپیده خبر می‌دهد سحر

در چاه، بیم، امید به ماه، ندیده داشت

و اینک ز مهر، دیده خبر می‌دهد سحر

از اختر، شبان، رمه‌ی شب رمید و رفت

وز رفته و رمیده خبر می‌دهد سحر...

اخوان ثالث/ م.امید

»» ادامه شعر...

حیف از تو ای مهتاب شهریور که ناچار/ اخوان ثالث/ م. امید

 

حیف از تو ای مهتابِ شهریور که ناچار

باید بر این ویرانه‌ی محزون بتابی

وز هر کجا گیری سراغ زندگی را

افسوس! ای مهتاب شهریور، نیابی

یک شهرِ گورستان‌صفت، پژمرده، خاموش

بر جای رَطل و جامِ مِی سجاده‌ی زَرْق

گوران نهادستند پی در مهد شیران...

اخوان ثالث/ م. امید

»» ادامه شعر...